کافه ویونای بین بلوک های اکباتان

من نمی دونم این شهرک اکباتان چی داره که من انقدر خاطرخواهش هستم. اصلا یک حس عجیبی داره؛ یک فضا و جوی منحصر به فرد.
یک جامعه خاص و قدیمی که انگار یک روزی آمدند اینجا و خاک اینجا گرفتتشون و زمین گیر و ماندگار شدند. واقعا حس و حال منحصر به فردی داره که شاید بشه گفت هیچ مجتمع مسکونی دیگری در تهران مشابهش را نداره. خیابون های درست، فضاهای تجاری مناسب، فضای سبز خوب و فضاهای مسکونی نسبتاً خوب. واحدهای دوبلکس را که دیگه اصلاً حرفشو نزنیم! بی نظیره!
اما راستش همین اکباتان مذکور با همه بزرگی و جذابیت و امکاناتش، با این همه ساختمان و این همه سکنه و این همه بیا و برو به نظر میاد تو بحث رستوران و کافه خیلی حرفی واسه گفتن نداره. نه رستوران آنچنان عجیب و غریبی داره و نه کافه خیلی پر طمطراقی. حالا علتش چیه، دیگه خدا می دونه! شایدم این چیزا خیلی اینجا طرفدار نداره و پا نمی گیره و واسه همین کسی دست به کار نشده یک کار حسابی راه بیندازه؛ نمی دونم.
به هر حال اکباتان بودیم گفتیم بریم از خستگی یک جایی بیفتیم. اینجا نه، اونجا آره، چرا اینجا، چرا اونجا، خلاصه عقل را سپردیم دست گوگل مپ و رهسپار کافه ویونا شدیم. یک جایی تو فاز یک در یک پاساژ دراز و قدیمی بین بلوک های مسکونی که بعد از گذشتن از کلی دکون جور واجور بهش میرسی.
یه سری میز و صندلی در بیرون مخصوص کسانی که دودی اند و یا دلشون فضای باز و هوای آزاد می خواد و یک فضای بسته مختص کسانی مثل ما ! خلاصه نشستیم داخل. بعد مقادیری بازی بازی با منو، انتخاب ها را انجام دادیم. یک فقره کافه اوله و یک فقره شیک پسته ( چی میشه یک نفر در کافه به ذهنش خطور می کنه که همچین چیزی سفارش بده، خدا می دونه ). اوله به قیمت یازده هزار تومان و شیک به قیمت پانزده هزار تومان.
داشتنیم حرف می زدیم و در و دیوار را برانداز می کردیم که سینی سفارش آمد. قهوه اولهِ سرو شده در آیریش( ظرفی که در تصویر می بینید) برای من و شیک کذایی پسته هم برای دوستم.
اصولاً درست کردن قهوه هایی که ترکیب شیر یا ترکیبات دیگری دارند کم ریسک تر از قهوه هایی است مثل فرانسه یا اسپرسو یا ترک که همه اش قهوه است و آب، چرا که در این نوشیدنی ها اشکالات موجود در قهوه را می توان با آسانی در دل شیر یا دیگر مخلفات پنهان کرد. بگذریم.
ویونا در همه نوشیدنی های بر پایه قهوه اش از قهوه لاسِموس (lasemus) استفاده می کنه برای همین اصولاً طعم قهوه ای که در شعبه های مختلف میل می کنید، یکی است. در قهوه بنده هم طبعا از همین قهوه استفاده شده بود که در کنار شیر، طعم لذت بخشی پدید آورده بود. شیر به اندازه بود و قهوه هم همین طور، بنابراین ترکیب خوبی شده بود.
آرام آرام قهوه را مزه می کردم و پیش می رفتم اما دوستم حسابی درجا می زد. در بدو امر که اساساً مشغول فرآیند خامه زدایی از سطح بالایی شیک بود و پس از پایان این فرآیند نیز هر قاشقی که در شیک فرو می برد یک لعن و نفرین نثار خودش می کرد. ظاهرا شیکش آنچنان هم پسته نبود! شاید بهتر بود اسمش را می گذاشتند شیک خیلی خیلی کم پسته. البت مزه پسته در طعم شیک حس می شد امّا خود پسته اش ظاهرا خجالتی بود و خبری ازش نه که نبود، کم بود.(آخر من نمی دانم شیک پسته دیگر چه صیغه ای است و شاخصه هایی که یک نفر در نظر می گیرد و به جمع بندی می رسد که همچین چیزی را سفارش بدهد چیست؟)
چیزی که برایم عجیب بود، کوه خامه ای بود که بر روی شیک اسپری شده بود. به نظرم حداقل زمانی که یک خانم همچین سفارشی را می دهد، خوب است که از او سوال شود، با خامه یا بی خامه. در دور و زمانه ای که همه تو رژیم هستند این همه خامه عجیب بود جداً.
بالاخره من اوله بخور و دوستم شیک نخور، صحبت را ادامه دادیم و خستگی که به در شد، پول را پرداخت کردیم و کافه را بدرود گفتیم و زدیم بیرون…
راستی چون کافه خیلی شلوغ و تاریک بود نتوانستیم عکس های خوبی بگیریم و مجبور شدیم از عکس های موجود در اینترنت برای نشان دادن فضای داخلی کافه ویونا استفاده کنیم. باید ببخشید!
محمد دولت زاده
همانکه عهد کرده است، سخنی نراند که خوانندگانش گویند " شرم باد این جوانک را"
آخرین نوشتهها توسط محمد دولت زاده (نمایش همه)
- مم مد (ممد) استیک هاوس، خانه استیکی جدید - ۱۳۹۶-۱۱-۰۹
- رستوران مستوران (مس توران) که میگن اینجاست! - ۱۳۹۶-۰۹-۲۲
- بیسکویت قهوه ای کافی جوی - ۱۳۹۶-۰۴-۰۷